Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری صدا و سیما»
2024-05-01@14:22:10 GMT

دوست خوب از نگاه امام علی (ع)

تاریخ انتشار: ۲۵ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۵۲۹۰۸۱

به گزارش سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، امیر المؤمنین علی علیه السلام در ابتدای حکمت ۲۹۹ نهج البلاغه می‌فرمایند [۱]: «مرا در گذشته برادری خدایی بود». ایشان به هشت خصوصیتی که در این برادر خدایی‌شان بود، اشاره می‌نمایند. با بررسی این موارد، می‌توانیم به ملاک‌های انتخاب دوست خوب برسیم. ۱ – کوچکی دنیا در نظر او و عدم توجه به مال و مقام اولین صفت و خصوصیتی که امام علی علیه السلام در مورد برادر خدایی خودشان بیان می‌فرمایند، این است که او اهل دنیا طلبی و دنیا پرستی نبودند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

‏ امام می‌فرمایند: «کوچکی دنیا در نظرش او را در نظرم بزرگ می‌نمود». [۲]در بدن انسان، سر در بالاترین جایگاه قرار دارد و اشراف و احاطه‌ای که او دارد، سایر اعضای بدن ندارند. در خود سر نیز، مهمترین عضوی که در آن قرار دارد، چشم می‌باشد، زیرا اتفاقاتی که از طریق چشم انسان آن‌ها را در می‌یابد، تأثیرپذیری بیشتری نسبت به دریافتی‌های دیگر از طریق گوش و شنوایی و یا زبان و چشایی و یا دماغ و بویایی دارد. به قول معروف: «شنیدن کِی بُوَد مانند دیدن» که امیر بیان به همین تأثیرگذاری دیده‌هایش در عظمت بخشی به برادرش در نظرش اشاره می‌فرماید. در واقع آنچه که با چشمان مبارکشان از نحوه و سلوک برادر خداییش نسبت به دنیا می‌دیدند، آن برادر خدایی برای ایشان، دارای اجر و قرب و منزلت و عظمت بیشتری پیدا می‌نمود. ۲ – توجه نداشتن به شهوات و هوای نفس دومین صفتی که امام بر می‌شمارند، این است که او اهل شکم پرستی و شهوت رانی نبود: «از سلطه شکمش آزاد بود، آنچه نمی‌یافت آرزو نمی‌کرد و هرگاه می‌یافت، زیاده روی نداشت». امام در این فراز به عدم سلطنت شکم بر برادر دینیشان اشاره می‌نمایند، که کنایه از این است که ایشان هیچگونه شدّت و رغبتی در خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها نداشتند و در ادامه دو علامت و نشانه آن را بیان می‌کنند و آن آرزو نکردن چیز‌های محال و زیاده روی نکردن در استفاده از داشته‌ها است.  آقا علی بن ابی طالب در انتهای همین حکمت بار دیگر با بیانی دیگر به همین خصوصیت اشاره می‌فرمایند. ایشان در این باره می‌فرمایند: «هرگاه دو برنامه پیش می‌آمد دقت می‌کرد که کدام به هوای نفس نزدیک‌تر است پس آن را مخالفت می‌نمود». یعنى هر گاه دو کار معارض یکدیگر رو مى‏ داد، او ترک می‌کرد آن موردی را که نزدیک‌تر بود به خواهش نفس و مشغول مى‏ شد به آن چه دورتر بود از آن تا این که فضیلت مخالفت خواهش را دریابد. یا این که هر گاه در مسئله یا غیر آن دو احتمال بخاطر او مى ‏رسید که در نظر او هر دو بالبداهه قبل از تفکر و تأمّل در آنچه مذکور مى ‏شود از مرجّح مساوى بودند او ترجیح مى‏ داد آنچه را دورتر از خواهش او بود از براى إدراک فضیلتى که ذکر شد. ۳ – اجتناب از پُر حرفی و رعایت سکوت در بیشتر ایّام سومین ویژگی و صفتی که امام برای یک دوست خوب بر می‌شمارند، کنترل زبان است تا کمتر سخن بگوید و بیشتر سکوت کند. ایشان درباره دوست خدایی خود می‌فرمایند: «اکثر روزگارش را خاموش بود، و اگر می‌گفت برگویندگان غالب می‌شد، و تشنگی پرسندگان را به زلال معرفت فرو می‌نشاند». یعنى در أکثر مواقع عُمر خویش، خاموش بود. امّا در جایى که سخن می‌گفت غلبه می‌کرد بر گویندگان دیگر، و دیگران که تشنه تحقیق و سؤال بودند، به زلال معرفت سیراب‌شان می‌گردانید. کسی که دارای چنین ویژگی هست، وارد مجادله و بحث‌های بیهوده نمی‌شود. زیرا غالباً اینگونه بحث‌ها برای غلبه پیدا کردن برطرف مقابل است و برای این است که کمالات و علومی که دارد را به رُخ طرف مقابل بکشاند؛ و یا با کلمات خودش طرف مقابل را ضایع کند و او را در جمع تحقیر و کوچک کند؛ و در انتهای این حکمت دوباره به همین خصوصیت اشاره می‌فرمایند. ایشان در آخر حکمت ۲۹۹ می‌فرمایند: «اگر در سخن بر او غالب می‌شدند در سکوت مغلوب نمی‌شد». «بر شنیدن حریص‌تر از گفتن بود». مراد شنیدن سخنانی است که استفاده در آن باشد، و حریص ‏تر بودن در شنیدن از سخن گفتن هر چند سخنى باشد که باعث استفاده دیگران باشد، به اعتبار این است که استکمال خود أهمّ است از إکمال دیگران و آن را باید مقدّم داشت بر آن، و دیگر این که در آن هم فضیلت استفاده‏ باشد و هم فضیلت خاموشى، بخلاف سخن گفتن که فضیلت خاموشى را ندارد. ۴ – متواضع در برابر دوستان، خشمگین و خطرناک در برابر دشمنان چهارمین ویژگی که امام برای دوست خود بر می‌شمارند، فروتنی و خاکی بودن او در برابر مردم است، ولی در هنگام جنگ و نبرد با دشمنان محکم و قاطع بودن او است. ایشان در این باره می‌فرمایند: «افتاده بود و او را ناتوان می‌شمردند، ولی به وقت جدّ و جهاد همچون شیر خشمگین و مار زهرآگین بود». منظور از ضعیف، ناتوانی و فقر او نمی‌باشد. بلکه بحدّی او فروتن و بی‌آزار هست که انگار انسان ضعیفی است و بدنبال قدرت طلبی و قدرت نمایی نمی‌باشد؛ و گرنه آنچه روشن و واضح است، این که انسان دوستی را انتخاب کند که فقیر باشد یا ضعف جسمانی داشته باشد، هیچ مزیّت و برتری ندارد که امام آن را بعنوان ملاکی برای انتخاب دوست برشمارد. آیه «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم‏...» [۳]بیانگر همین ویژگی و خصوصیت می‌باشد. ۵ –کسی را زود قضاوت نکردن پنجمین ویژگی که امام از برادر خدایی خویش نام می‌برد این است که ایشان افراد را فقط نزد قاضی محکوم می‌کرد و فردی نبود که دیگران را زود قضاوت کند. در این باره امام می‌فرمایند: «تا نزد قاضی نمی‌آمد اقامه حجّت نمی‌کرد». زود قضاوت کردن و بدون دلیل مانند قاضی حکم کردن بر علیه شخصی دیگر امری بسیار بد و ناپسند می‌باشد که انسان از اختیار کردن همچین افرادی بعنوان دوست باید بپرهیزد. ۶ – بدون دلیل کسی را سرزنش نکردن ششمین خصوصیتی که دوست خدایی امام از آن برخوردار بودند، این است که ایشان کسی را بدون دلیل سرزنش نمی‌کردند. امام در این باره می‌فرمایند: «احدی را به کاری که در مثل آن عُذر می‌یافت ملامت نمی‌نمود تا عذرش را بشنود». یعنی اگر کسی کار به ظاهر اشتباهی انجام داد، ولی با این وجود، ممکن است عذر و دلیلی برای انجام کارش داشته باشد، نباید آن شخص را سرزنش کرد. پس ملامت نمى‏کرد تا وقتى که مى‏شنید عذر گفتن او را، پس اگر معقول بود قبول می‌کرد، و اگر نه آن وقت ملامت می‌کرد. ۷ – اهل گلایه و شِکوِه نبودن هرکسی در زندگی خود افرادی که اهل نِق زدن و قُر زدن هستند را دیده است. افرادی که تا تَقّی به توقّی می‌خورد از کوره دَر رفته و به زمین و زمان بَد و بی راه می‌گویند. هفتمین خصوصیتی که امام از برادر خداییش نام می‌برد، این است که ایشان از ناگواری‌های زندگی‌اش با کسی سخن نمی‌گوید مگر بعد از آن که از آن ناگواری عبور کرده باشد. ایشان در این باره می‌فرمایند: «دردی را جز به وقت بهبودیش شکایت نمی‌کرد». ۸ – اهل عمل بودن و نه اهل گفتن فقط هشتمین خصوصیت دوست خدایی امام این بود که ایشان به حرف‌هایی که می‌زدند عمل می‌کردند و از گفتن مطالبی که خود به آنان عمل نمی‌کرد، پرهیز می‌نمودند. امام در این باره می‌فرمایند: «چیزی را که می‌گفت انجام می‌داد، و آنچه را عمل نمی‌کرد نمی‌گفت». یعنى به وعده‌های خود وفا می‌کرد و چیزى را که قصد انجام دادن آن را نداشت، وعده به آن نمى‌داد؛ و همچنین امر به معروفى که می‌کرد خود نیز آن را انجام می‌داد و نصیحت به کاری نمى‏کرد که خود آن را انجام نمی‌داد. این خصوصیت اشاره به آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ» ‏ [۴]دارد. نتیجه گیری در انتهای این حکمت از نهج البلاغه امیر بیان می‌فرمایند که: «بر شما باد به این اوصاف و ملازمت و رغبت به آن ها، پس اگر همه آن‌ها را قدرت ندارید بدانید که بدست آوردن اندک بهتر از ترک بسیار است». یعنی این که همه این ویژگی‌ها را با هم در یک فرد، جمع نمودن اگر چه بظاهر سخت می‌باشد، اما درست نیست که شما خود را بخاطر سختی جمع نمودن تمام این خصوصیت‌ها مأیوس و ناامید کنید؛ بلکه باید تلاش کنید تا جایی که برای شما امکان دارد، از این ویژگی‌ها را کسب نمایید و در انتخاب دوست نیز هر چه ملاک بیشتری از این معیار‌ها را داشته باشد، آن دوست خدایی‌تر خواهد بود. پی‌نوشت [۱]نهج البلاغه، انتشارات آئین دانش، ص ۳۶۰. [۲]ترجمه نهج البلاغه استاد حسین انصاریان. [۳]سوره فتح، آیه ۲۹. محمّد فرستاده خداست، و کسانى که همراه اویند در برابر کفّار نیرومند و سرسخت و در میان خودشان مهربانند. [۴]سوره صف، آیه ۲. اى کسانى که ایمان آورده‏اید، چرا چیزى را مى‏گویید که عمل نمى‏کنید؟ (چرا وعده به قصد تخلّف مى‏دهید؟).

منبع: خبرگزاری صدا و سیما

کلیدواژه: رمضان 1402 اخلاق اسلامی نهج البلاغه دوست خدایی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.iribnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری صدا و سیما» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۵۲۹۰۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فقط یکی از معلم‌ها می‌داند

‌خبرگزاری مهر، گروه مجله _ مرتضی درخشان: اینکه یک پسر در آینده چه‌کاره می‌شود را می‌توان اول از همه از خودش پرسید و پاسخی که دریافت می‌کنید اغلب خلبان، پزشک یا مهندس است. البته ضمن احترام به صنف «لاستیک فروشان»، این قاعده، استثنائاتی مثل آن لاستیک فروش محترم هم دارد؛ اما این پاسخ اصلاً معتبر نیست، شما باید از افراد دیگر هم بپرسید، هرچند، در آنها هم پاسخ کلیشه‌ای بسیار دیده می‌شود.

مثلاً در زمان ما پدر و مادرها مصرّاََ معتقد بودند که ضمن احترام به شغل شریف «حمالی»، ما نهایتاً حمال می‌شویم که البته بعضی اعتقاد داشتند که همان موقع حمال هستیم که البته با پیشرفت تکنولوژی و آشنایی پدر و مادرها با مشاغل جدید امروزه این رویه تغییر کرده و بخصوص مادرها معتقدند که بچه‌ها «یک چیزی» می‌شوند که آن یک چیز حتماً حمال نیست.

خاله‌ها و دایی‌ها معتقد بودند که این بچه هوش سرشاری دارد و ضمن احترام به «یک جایی»، یک روز این بچه به یک جایی می‌رسد! البته اگر شما رقیب فرزندان آن‌ها بودید ضمن احترام به «هیچ جا» شما به هیچ جا نمی‌رسیدید.

عموها و عمه‌ها خیلی متأثر از رفتار پدر و مادر شما آینده شما را ترسیم می‌کردند و اگر شما را دوست داشتند می‌گفتند که این بچه خیلی «باهوش» است و ضمن احترام به مقام شامخ «پدر»، یک روزی مثل پدرش یک چیزی می‌شود، اما اگر پدر شما و همسرش را دوست نداشتند، ضمن احترام مجدد به مقام شامخ «پدر» می‌گفتند، این هم مثل پدرش هیچ چیز نمی‌شود.

بهترین روش برای فهمیدن آینده فرزندان، جست‌وجو در بین معلم‌های مدرسه بود. نه اینکه معلم‌ها بدانند؛ اما یکی از معلم‌ها معمولاً می‌فهمید. شما باید بگردید و برای هر دانش‌آموز آن معلم خاص را پیدا کنید.

از نظر مشاوران مدرسه که همه دانش‌آموزان اگر با همین روند ادامه بدهند ضمن احترام به «مشکلات جدی»، در آخر سال به مشکلات جدی بر می‌خورند. معلم‌ها هم اغلب معتقدند که ضمن احترام به «زندانیان و خلافکاران»، دانش‌آموزان آخرش از راه به‌در می‌شوند و از این حرف‌ها! اما یک معلم هست که انگار همه‌چیز را می‌فهمد، یکی که هر دانش‌آموز یکی برای خودش دارد و مال من «علیرضا افخمی» بود؛ معلم ریاضی سال اول دبیرستان.

من استعداد خاصی در فیزیک، هندسه و ورزش داشتم، خودم در کودکی فکر می‌کردم که فضانورد بشوم، در راهنمایی تصورم این بود که مدیر یک جایی خواهم شد، اما در دبیرستان، وقتی آقای افخمی به ما موضوع تحقیق داد که یک جوان چه خصوصیاتی باید داشته باشد، وقتی نتیجه کارها را بررسی کرد و به کلاس برگشت از یک ساعت و نیم زمان کلاس، حدود یک ساعت در مورد تحقیق من صحبت کرد. نه اینکه از تحقیق خوشش آمده باشد، نه! از یک جمله خوشش آمده بود. من یک جایی از این تحقیق برای نقل قول از پدرم نوشته بودم: «پدرم می‌گوید…» و همین جمله شده بود موضوع کلاس ما!

اصلاً قواعد تحقیق را رعایت نکرده بودم، حتی حرف مهمی هم در تحقیقات من نبود. علیرضا افخمیِ جوان، که خیلی لاغر بود و ریش کوتاه یک دستی داشت از این شکل نقل قول من خوشش آمده بود. او همان معلم من بود که فهمید قرار است چه‌کاره شوم، اما من همیشه با او «ارّه بده و تیشه بگیر» بودم. نهایتاً روزی که فهمیدم او درست فهمیده بود، دوست داشتم اینها را برایش بنویسم و بخوانم، اما سرطان این حسرت را به دل من گذاشت و آقای افخمی را توی بیمارستان پیدا کرد و با خودش برد.

خیلی دوست نبودیم، اما می‌توانستیم در پیری دوستان خوبی باشیم. مثل بعضی‌ها که این روزها دوستان خوبی برای هم شدیم. «علیرضا افخمی» خیلی شاگرد داشت، حتی شاید وقتی بعد از مدت‌ها من را می‌دید نمی‌شناخت، اما من فقط و فقط یک افخمی داشتم…

کد خبر 6094247

دیگر خبرها

  • فقط یکی از معلم‌ها می‌داند
  • معلمی از نگاه معارف اسلامی یک شغل نیست، بلکه یک مجاهدت است
  • دوست داشت گمنام باشد و حالا یک قطعه پلاک از او باقی مانده است
  • دوست داشت گمنام باشد و حالا یک قطعه پلاک از او باقی مانده
  • آئین گرامیداشت روز شوراها در گناوه برگزار شد
  • آرژانتین مسی را ابدی می‌خواهد: تا ابد بازی کن لئو!‏
  • نگاه به ماجرای غزه از منظر «ما رأیت إلا جمیلا»
  • ذوق خانم بازیگر برای ازدواج با مهران مدیری!
  • ذوق خانم بازیگر برای ازدواج به مهران مدیری!
  • (ویدئو) نعیمه نظام‌دوست: دوست دارم با مهران مدیری ازدواج کنم